قدیما عاشقی و دلدادگی حرمتی داشت زندگی تو خونه های کاهگلی عالمی داشت صحنه پردازی نبود عاشقی و دوس داشتنا کجاست اون روزا که عاشق جون به راه عشق میذاشت به من گفته که میره برمیگرده ولی به عهد خود وفا نکرده تو بگو چجوری از عشق اون دل بکنم یا برم از این ولایت دل به دریا بزنم قدیما عاشقی و دلدادگی حرمتی داشت زندگی تو خونه های کاهگلی عالمی داشت آخه درد دلمو به کی بگم این همه مشکلمو به کی بگم ای مش قاسم غیاث آبادی یک لحظه دلم ندیده شادی تو بگو چجوری از عشق اون دل بکنم یا برم از این ولایت دل به دریا بزنم